اول: سابق بر این ما خیال میکردیم نوشتن یک مقاله تحقیقی و یا یک کتاب زحمت بسیاری دارد و باید دود چراغها خورد و استخوانها خرد کرد. اما بعدا فهمیدم نه! میشود دود قلیون ها بیرون داد و تخمهها شکست و گُرا گُر تحقیق و مقاله و کتاب هم بیرون داد. ماجرا هم از این قرار بود که؛
ما یک دوستی داشتیم زمان دانشجویی خیلی سواد نداشت اما مهارت زیادی داشت در بعضی امور! یک دفعه استاد به همه گفت: برای درس روش تحقیق، یک تحقیقی بنویسید و بیاورید. مای خر کلی وقت گذاشتیم برای این کار، اما این دوست ما راست راست میگشت و برای خودش عشق و حال میکرد؛ هر وقت هم میگفتیم: پس تحقیقت چی شد؟ میگفت: همین روزها ردیف میشه دادم سیمی کنند! لاکردار دو روز مانده بود به پایان مهلت، رفت کتابخانه و یک مقاله کت و کلفت را برداشت کلش را کپی کرد و سر و ته و مشخصات نویسنده را برداشت یک مقدمه و یک موءخره هم به آن چسباند وسط بعضی پاراگرافها هم یک یایی، ازی، واوی، زیرایی هم اضافه کرد و به رسم امانتداری! پایین صفحه اول نوشت منبع: فلان! و در الباقی صفحات هم مینوشت همان منبع، همان منبع! اتفاقا نمراهاش هم از ما بیشتر شد. خیلی آدم دانشمندی بود.
دوم:حکایت کانالهای تلگرامی و کپی و این داستانها این روزهای کوهنوردی ما را یاد این ترفند میاندازد که اگر یک وقت جایی رفتید خدای ناکرده دزدی! و صاحبخانه فهمید و داد زد: آی دزد! شما هم از رو دیوار بپرید تو کوچه، همراه صاحبخانه داد بزنید: دزد رو بگیرید دزد رو بگیرید و لالوهای جمعیت برید دنبال زندگیتان! جواب داده است خودمان تست کردیم.
سوم : یک چیزهایی که ما خیلی دوست داریم و خوشمان میآید این معامللات و مذاکراتیست که پشت پرده انجام میشود. همیشه پشت پرده یک حس و لذت خاصی تویش است که وقتی مورد هم معامله باشد لذتش دو چندان میشود. طوری همه چیز حل میشود که؛ کسی هم خبردار نمیشود! فازی میدهد. ما که خیلی دوست داریم بد نیست شما هم تجربه کنید البته این پکیج در دنیای کوهنوردی مختص دوستان است و سایرین را در وبلاگهایمان نقره داغ خواهیم کرد.
چهارم: یکی از لطفهای که فدراسیون اخیرا کرده اینست که برای مسابقات پیش رو نونهالان و نوجوانان دختر، تماشای آن را برای خانمها!! بلامانع اعلام کرده است! خدا خیرشان بدهد مانده بودیم با چه ترفندی این عمه مکرمهمان را بفرستیم تماشای این مسابقات، یک ریز میگفت: عمه ببین برای ما آزاد شد؟ گفتیم: شد! گفت: خدا خیرشون بده عمه خانوادهها رو از نگرانی در آوردند. اما پس چرا برا مسابقات آسیایی سالن پیام این سختگیریها نبود؟ گفتیم: نمیدانیم عمه جان! شاید خارجیها محرمترند و یا ما باید ژست روشنفکری میگرفتیم شایدم از بُعد روانشناختی! که از دغدغه های جدی زعمای امر است بچهها نه اینکه زیر پانزده شانزده سالند خب خجالتیاند! گفتند رویمان نمیشود جلوی بابا و دادشمون مسابقه بدیم! اصلا شایدم از این جهت بوده که باباها ببینند دخترشان اول نشده شب با کمر بند سیاه و کبودشان کنند. به هر حال هیچ کار فدراسیون بی حکمت که نیست!
برچسب : نویسنده : tanzkuh بازدید : 90