معاملات پشت پرده!

ساخت وبلاگ


اول: سابق بر این ما خیال می‎کردیم نوشتن یک مقاله تحقیقی و یا یک کتاب زحمت بسیاری دارد و باید دود چراغ‎ها خورد و استخوان‎ها خرد کرد. اما بعدا فهمیدم نه! می‎شود دود قلیون ها بیرون داد و تخمه‎ها شکست و گُرا گُر تحقیق و مقاله و کتاب هم بیرون داد. ماجرا هم از این قرار بود که؛

ما یک دوستی داشتیم زمان دانشجویی خیلی سواد نداشت اما مهارت زیادی داشت در بعضی امور! یک دفعه  استاد به همه گفت: برای درس روش تحقیق، یک تحقیقی بنویسید و بیاورید. مای خر کلی وقت گذاشتیم برای این کار، اما این دوست ما راست راست می‎گشت و برای خودش عشق و حال می‎کرد؛  هر وقت هم می‎گفتیم: پس تحقیقت چی شد؟ می‎گفت: همین روزها ردیف  می‎شه دادم سیمی کنند! لاکردار دو روز مانده بود به پایان مهلت، رفت  کتابخانه و یک مقاله کت و کلفت را برداشت کلش را کپی کرد و سر و ته و مشخصات نویسنده را برداشت یک مقدمه و یک موءخره هم به آن چسباند وسط بعضی پاراگراف‎ها هم یک یایی، ازی، واوی، زیرایی هم اضافه کرد و به رسم امانتداری! پایین صفحه اول نوشت منبع: فلان! و در الباقی صفحات هم می‎نوشت همان منبع، همان منبع! اتفاقا نمراه‎اش هم از ما بیشتر شد. خیلی آدم دانشمندی بود.

دوم:حکایت کانال‎های تلگرامی و کپی و این داستان‎ها این روزهای کوه‎نوردی ما را یاد این ترفند می‎اندازد که  اگر یک وقت جایی رفتید خدای ناکرده دزدی! و صاحبخانه فهمید و داد زد: آی دزد! شما هم از رو دیوار بپرید تو کوچه، همراه صاحبخانه داد بزنید: دزد رو بگیرید دزد رو بگیرید و لالوهای جمعیت برید دنبال زندگیتان! جواب داده است خودمان تست کردیم.

سوم : یک چیزهایی که ما خیلی دوست داریم و خوشمان می‎آید این معامللات و مذاکراتی‎ست که پشت پرده انجام می‎شود. همیشه پشت پرده یک حس و لذت خاصی تویش است که وقتی مورد هم معامله باشد لذتش دو  چندان می‎شود. طوری همه چیز حل می‎شود که؛ کسی هم خبردار نمی‎شود! فازی می‎دهد. ما که خیلی دوست داریم بد نیست شما هم تجربه کنید البته این پکیج در دنیای کوه‎نوردی مختص دوستان است و سایرین را در وبلاگ‎هایمان نقره داغ خواهیم کرد.

چهارم: یکی از لطف‎های که فدراسیون اخیرا کرده این‎ست که برای مسابقات پیش رو نونهالان و نوجوانان دختر، تماشای آن را برای خانم‎ها!! بلامانع اعلام کرده است! خدا خیرشان بدهد مانده بودیم با چه ترفندی این عمه مکرمه‎مان  را بفرستیم تماشای این مسابقات، یک ریز می‎گفت: عمه ببین برای ما آزاد شد؟ گفتیم: شد! گفت: خدا خیرشون بده عمه خانواده‎ها رو از نگرانی در آوردند. اما پس چرا برا مسابقات آسیایی سالن پیام این سخت‎گیری‎ها نبود؟ گفتیم: نمی‎دانیم عمه جان! شاید خارجی‎ها محرم‎ترند و یا ما باید ژست روشنفکری می‎گرفتیم شایدم از بُعد روانشناختی! که از دغدغه های جدی زعمای امر است  بچه‎ها نه اینکه زیر پانزده شانزده سالند خب خجالتی‎اند! گفتند رویمان نمی‎شود جلوی بابا و دادشمون مسابقه بدیم! اصلا شایدم از این جهت بوده که باباها ببینند دخترشان اول نشده شب با کمر بند سیاه و کبودشان کنند. به هر حال هیچ کار فدراسیون بی حکمت که نیست!

+ نوشته شده توسط فرشید در چهارشنبه بیست و دوم دی ۱۳۹۵ و ساعت 9:18 |
مسیر "رئیس هیات به درد نخور"!...
ما را در سایت مسیر "رئیس هیات به درد نخور"! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanzkuh بازدید : 90 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 14:07